مجموعه مقالات معاملهگری با راینر (قسمت اول)
در اینجا برترین ۱۰۰ قانون معامله گری از بین نظرات بهترین معاملهگرانی که با آنها مواجه شدهام، ارائه شده است. آنها بیشترین تأثیر را بر معاملهگری من داشتهاند و من معتقدم که جملات خردمندانۀ آنها، مورد استقبال نسلهای بعدی قرار خواهد گرفت.
از همۀ دنبالکنندگان، طرفداران و دوستان- قدیمی و جدید- به خاطر حمایتشان تشکر میکنم. کتاب صد قانون برتر معاملهگری پاداش زمان و توجهی است که برای من صرف کردهاید. بهسلامتی شما و موفقیت روزافزونتان!

جسی لیورمور (JESSE LIVERMORE)

- رهبرانِ بازار را تحت نظر داشته باشید، یعنی سهامی که باعث شده تا قیمت در بازار صعودی بالا رود؛
- احتمالاً شنیدهاید که در صورت گرفتن سود، هیچگاه ورشکست نمیشوید. نه ورشکست نمیشوید؛ اما با گرفتن چهار پوینت سود در یک بازار صعودی، پولدار هم نمیشوید؛
- معاملهگری موفق همیشه یک نبرد عاطفی برای سوداگران هست، نه یک نبرد هوشمندانه؛
- به یاد داشته باشید که سهام هرگز آنقدر برای شروع خرید بالا یا برای شروع فروش پایین نیست؛
- از دست دادن پول، کمترین مشکل من است. بعدازاینکه ضرر میکنم، هیچگاه ناراحت نمیشوم. من یکشبه این موضوع را فراموش میکنم؛ اما اشتباه کردن – نه ضررکردن- آنچیزی است که به کیف پول و روح شما آسیب میرساند؛
- وقتی در یک روند نزولی هستم و سهامی را میفروشم، هر معاملۀ فروش من باید در سطح پایینتر از فروش قبلی باشد. وقتی میخرم، برعکس این موضوع است. من باید بر اساس یک مقیاس در حال افزایش خرید کنم. من سهام بلندمدت را بر اساس کاهش مقیاس نمیخرم، بلکه بر اساس افزایش مقیاس میخرم؛
- بازی سوداگری جذابترین بازی در سراسر دنیا است؛ اما این بازی برای افراد نادان، تنبل ذهنی، افرادی که عدم تعادل عاطفی دارند یا افراد ماجراجویی که به دنبال پولدارشدن سریع هستند، مناسب نیست. آنها فقیر خواهند مرد؛
- معاملهگران موفق همیشه خط مقاومت حداقل را دنبال میکنند. روند را دنبال کنید؛ روند دوست شماست؛
- نگران گرفتن سقفها یا کفها نباشید، این کاری است که افراد نادان انجام میدهند. تعداد سهامی که دارید را تا حد قابلکنترل، حفظ کنید. این کار بسیار دشوار است و دنبالکردن تعداد زیادی اوراق بهادار نیز دشوار است؛
- به نظر من داشتن نظم و انضباط برای پیروی از قوانین خود الزامی است. بدون قوانین خاص، مشخص و آزمایششده، سوداگران هیچ شانس واقعیای برای موفقیت ندارند؛
- من کاملاً معتقدم که الگوهای حرکت قیمت تکرار میشوند. آنها الگوهای تکرارشوندهای هستند که بارها و بارها، با تفاوتهای جزئی ظاهر میشوند. این بدین دلیل است که انسانها بازارها را هدایت میکنند و ماهیت انسان هرگز تغییر نمیکند؛
- بازارها هرگز اشتباه نیستند اما عقاید و نظرها اغلب اشتباهاند. به یاد داشته باشید، بازار برای گمراهکردن اکثریت مردم در بیشتر مواقع طراحی شده است؛
- من بعد از سپریکردن سالیان زیادی در والاستریت و پس از به دست آوردن و از دست دادن میلیونها دلار میخواهم این نصیحت را به شما بکنم: «تفکر من هیچگاه پول زیادی برای من به ارمغان نیاورد، بلکه همیشه صبر من باعث شد که سود کنم.»؛
- زمانهای زیادی بودند که من کاملاً پول نقد داشتم (در هیچ معاملهای نبودم)، مخصوصاً زمانی که در مورد جهت بازار مطمئن نبودم و منتظر تائید حرکت بعدی میماندم؛
- اگر اولین معاملۀ شما نشان میدهد که ضرر کردهاید، انجام معاملۀ دوم حماقت است. «هرگز میانگین ضررها را به دست نیاورید.» بگذارید این اندیشه بر ذهن شما حک شود؛
- اقدام به معامله نکنید تا اینکه خود بازار نظر شما را تائید کند. اینکه کمی دیرتر وارد معامله شوید، به شما این اطمینان را میدهد که نظر شما درست است. به عبارت دیگر معاملهگر عجول نباشید؛
- وقتی معامله میکنید، باید هدف مشخصی برای فروش داشته باشید تا اگر بازار برخلاف شما حرکت کرد، در آنجا اقدام به فروش کنید؛ و شما باید از قوانین خود پیروی کنید! هرگز متحمل ضرر بیش از ده درصد از سرمایۀ خود نشوید. جبرانِ ضرر، دو برابر گرانتر تمام میشود. من همیشه قبل از انجام معامله، یک توقف را برای خودم در نظر میگیرم.
اد سیکوتا (ED SYKOTA)

- ترتیب اهمیت برای من عبارتاند از: (1) روند بلندمدت؛ (2) الگوی نموداری فعلی؛ و (3) انتخاب نقطۀ خوب برای خریدوفروش. اینها سه عنصر اولیۀ معاملات من هستند. در جایگاه چهارم، با اختلاف خیلی زیاد، ایدههای مربوط به اصول بنیادین من هستند و بهاحتمالزیاد و با در نظر گرفتن همۀ جوانب، آنها برای من هزینه داشتهاند؛
- اگر من در یک روند صعودی باشم، نه بر اساس یک واکنش اقدام به خرید میکنم، نه منتظر قدرت هستم، من از قبل در معامله حضور دارم. لحظهای که قیمت به دستور توقف خرید برخورد میکند، روند من صعودی میشود و تا وقتی قیمت به دستور توقف فروش برخورد کند، صعودی میماند. صعودیبودن و در عین حال خریدنکردن، غیرمنطقی است؛
- اگر من خرید کنم، نقطۀ موردنظر خود را در بالای بازار قرار میدهم. من سعی میکنم تا نقطهای را پیدا کنم که در آن انتظار دارم مومنتومِ بازار در جهتِ معامله، قوی باشد، درنتیجه ریسک احتمالی من را کاهش بدهد؛
- من همان زمان که وارد معامله میشوم، توقفهای محافظتی خود را تعیین میکنم. من معمولاً وقتی روند ادامه مییابد، این توقفها را جابهجا میکنم تا در سود قفل شوند. گاهی بازار از کنترل خارج میشود، در این صورت سودم را برمیدارم. سود این کار از منتظرماندن برای رسیدن به توقفها برای بستن معامله، بیشتر نیست اما نوسان پورتفوی من را کاهش میدهد که به من کمک میکند اعصابم آرام شود. درست است که از دست دادن یک پوزیشن آزاردهنده است، اما در مقابل از دست دادن اعصاب نابودکننده است؛
- قبل از ورود به معامله، من توقفها را در نقطهای قرار میدهم که در آنجا نمودار ناموزون به نظر میرسد؛
- بازارها اکنون مانند پنج تا ده سال قبل هستند، چون آنها همچنان مانند گذشته تغییر میکنند؛
- ریسک، احتمال غیرقطعی ضرر است. اگر بتوانید دقیقاً ریسک را تعیین کنید، آن دیگر ریسک نیست؛
- با کمتر از ده درصد از ارزش داراییهای نقدی خود معامله کنید. در یک معامله، با کمتر از یک درصد از حساب معاملاتی خود، ریسک کنید. این کار باعث میشود که با توجه به ارزش داراییها، نوسان کمی در حساب معاملاتی ایجاد شود؛
- من معمولاً توصیۀ معاملهگران دیگر را نادیده میگیرم، مخصوصاً کسانی که معتقدند در مورد یک موضوع مطمئن هستند. افراد باسابقه و کهنهکار معمولاً میگویند «شاید احتمال وقوع چنین چیزی وجود داشته باشد.» سخنان این افراد معمولاً درست و بهموقع است؛
- ساختارهای هرمی روی اسکناسهای دلار ظاهر میشوند. مبالغ کمتر و کمتر رویهم گذاشته میشوند و زیاد میشوند. در نقطۀ اوج، حواستان را جمع کنید؛
- سیستمهای روند قصد انتخاب سقفها یا کفها را ندارند. آنها بیطرف هستند؛
- کلید تداوم بلندمدت و موفقیت، خیلی به تکنیکهای مدیریت پول که با سیستم تکنیکال ادغام شدهاند؛ مربوط است. هم معاملهگران قدیمی وجود دارند و هم معاملهگران شجاع، اما تعداد کمی معاملهگر قدیمی شجاع وجود دارد؛
- مدیر باید تصمیم بگیرد که چقدر ریسک را میتواند بپذیرد، در کدام بازارها باید فعالیت کند و پایۀ معاملاتی خود را بهعنوان تابعی از تغییر سهام، چقدر تهاجمی افزایش یا کاهش دهد. این تصمیمها بسیار مهم هستند؛ اغلب از زمانبندی معامله هم مهمتر هستند؛
- به نظر میرسد که قابلیت سودآوری سیستمهای معاملاتی، بهصورت دورهای باشد. دورههایی که طی آنها سیستمهای دنبالکردن روند بسیار موفق هستند؛ به محبوبیت آنها اضافه خواهد کرد. همانطور که تعداد کاربران دستگاهها افزایش مییابد و بازارها از وضعیت دارای روند به پرایس اکشنِ بدون جهت تغییر میکنند؛ این سیستمها بیفایده میشوند و معاملهگران بیتجربه و معاملهگرانی که کمبود سرمایه دارند، شوکه میشوند. ماندگاری کلید موفقیت است؛
- نیازی نیست که سیستمها تغییر داده شوند. مهم این است که معاملهگر سیستمی را ایجاد کند که متناسب با آن باشد؛
- من فکر نمیکنم که معاملهگران بتوانند مدت طولانی از قوانین پیروی کنند، مگر اینکه سبک معاملاتی مخصوصی داشته باشند. درنهایت معاملهگر به یک نقطۀ شروع بحران میرسد و باید پیروی از قوانین را متوقف کند یا آنها را تغییر دهد یا قوانین جدیدی را پیدا کند که بتواند از آنها پیروی کند. به نظر میرسد که این بخشی از فرایند تکامل و رشد هر معاملهگر باشد؛
- سیستمهای معاملاتی ویپسوها[1] را حذف نمیکنند. سیستمها فقط آنها را بهعنوان بخشی از فرایند دربرمیگیرند؛
- قوانین معاملاتیای که من با آنها زندگی میکنم عبارتاند از: 1. متوقف کردن زیانها؛ 2. سوارشدن بر معاملات برنده؛3. حفظ شرطبندیهای کوچک؛ 4. دنبالکردن قوانین بدونِ چونوچرا؛ 5. دانستن اینکه چه وقتی باید قوانین را شکست.
- عناصر معاملۀ خوب عبارتاند از 1. توقف ضررها؛ 2. توقف ضررها؛ و 3. توقف ضررها. اگر بتوانید از این سه قانون پیروی کنید، ممکن است شانس بیاورید؛
- اگر نتوانید ضرر کوچکی را تحملکنید، دیر یا زود ضررهای بسیار بزرگتری متحمل میشوید؛
- یکراه دیگر انجام معاملات کوچک است؛ بنابراین بهطور سیستماتیک طی افت سرمایۀ سهام، ریسک کاهش مییابد. بدین نحو شما یک برخورد مالی و عاطفی آرامی دارید؛
[1] Whipsaws: حرکت سهام را توصیف میکند که در یکزمان خاص، قیمت سهام در یکجهت حرکت میکند، اما سپس بهسرعت محو میشود تا در جهت مخالف حرکت کند
پائول تئودور جونز (PAUL TUDOR JONES)

- هرگز نسبت به بازار بهصورت برتریجویانه رفتار نکنید و بیشازاندازه معامله نکنید؛
- اگر من پوزیشنی داشته باشم که برخلاف من حرکت کند، از آن خارج میشوم؛ اگر پوزیشنها به نفع من حرکت کنند، آنها را نگه میدارم؛
- وقتی ضعیف معامله میکنید، حجم معاملات خود را کاهش دهید؛ وقتی خوب معامله میکنید، حجم معاملات را افزایش دهید؛
- هرگز در موقعیتهایی که روی معاملات کنترل ندارید، معامله نکنید. من مبالغ قابلتوجهی را در مقابل گزارشهای کلیدی و مهم ریسک نمیکنم، چون این قمار است، نه معاملهگری؛
- اگر یک پوزیشن زیاندهنده دارید که باعث ناراحتی شما میشود، از آن خارج شوید. چون شما همیشه میتوانید دوباره به آن معامله برگردید؛
- زیاد در مورد این مسئله نگران نباشید که در کجا وارد پوزیشن شدهاید. تنها سؤال مهمی که اینجا وجود دارد این است: پوزیشن شما در آن روز صعودی است یا نزولی؟؛
- مهمترین قانون معاملاتی، دفاع عالی است، نه حمله؛
- قهرمان نباشید. غرور نداشته باشید. همیشه از خودتان و تواناییهایتان سؤال کنید. هیچوقت احساس نکنید که شما خیلی خوب هستید. لحظهای که این احساس را داشته باشید، همان زمان مردهاید؛
- هر چیزی صد برابر سریعتر از ساختهشدن خراب میشود. چیزی که ممکن است ساختنش ده سال طول کشیده باشد، میتواند ظرف یک روز ویران شود؛
- بازارها وقتی حرکت میکنند، تند حرکت میکنند. اگر گسترشِ دامنۀ[1] ناگهانی در یک بازار وجود داشته باشد که بهطور محدودی معامله در آن انجام شده باشد، ماهیت انسان بهگونهای است که آن حرکتِ قیمت را نادیده میگیرد. وقتی به یک گسترش دامنه رسیدید، بازار برای شما یک سیگنال بسیار بلند و واضح ارسال میکند که بازار در حال آمادهشدن برای حرکت در جهت آن گسترش است؛
- شما همیشه میخواهید با روند غالب باشید؛
- معیار من برای هر چیزی که به آن نگاه میکنم، یک میانگین متحرک دویستروزه از قیمتهای پایانی است. من دیدهام که چیزهای زیادی به سمت پایینترین نقطه، سهام و کالاها حرکت میکنند. اصل کلی در سرمایهگذاری عبارت است از «چطور همهچیز را از دست ندهم؟» اگر از قانون میانگین متحرک دویستروزه استفاده کنید، درنتیجه سود میکنید. شما دفاع میکنید و سود میکنید؛
- در پایان روز وظیفۀ شما این است آنچه را بالا میرود، بخرید و آنچه را پایین میرود، بفروشید، بنابراین واقعاً چه کسی به نسبت قیمت به درآمد، اهمیت نمیدهد؟؛
[1] range expansion
دن زانگر (DAN ZANGER)

- از این موضوع اطمینان یابید که سهام دارای یک الگو یا مبنا است که بهخوبی تشکیل شده است؛ مثل آنچه در این وبسایت توضیح داده شده و میتوان در زبانۀ «شناخت الگوهای نموداری» در صفحۀ اصلی، قبل از در نظر گرفتن خرید مشاهده کرد. دن سهام را با این الگوها در خبرنامۀ خود، مشخص میکند؛
. وقتی سهام به بالای خط روند آن الگو یا مبنا رفت، سهام را بخرید و مطمئن شوید که کمی بعد از وقوع این «شکست» حجم بالای روندِ اخیر است. هرگز چیزی را که بیشتر از پنج درصد بالای خط روند است، نخرید. شما همچنین باید از حجم میانگین متحرک سیروزۀ حساب خود اطلاع داشته باشید؛
درصورتیکه سهام به زیر خط روند یا نقطۀ شکست برگردد، سهام خود را خیلی سریع بفروشید. معمولاً توقفها باید تقریباً یک دلار پایینتر از نقطۀ شکست تنظیم شوند. هرچه سهام گرانتر باشد، آزادی عمل بیشتری میتوانید به آن بدهید اما هرگز حد ضرر بیشتر از دو دلار نداشته باشید. بعضی از افراد از یک قانون حد ضرر پنج درصد استفاده میکنند. این ممکن است به معنای فروش سهامی باشد که بیست دقیقه یا سه ساعت بعد از زمانی که به بالای قیمت خرید شما شکسته شده، تازه سعی کرده که بشکند و ناموفق بوده است؛
وقتی سهام پانزده تا بیست درصد از نقطۀ شکست خود به بالا حرکت کرد، بیست تا سی درصد از پوزیشن خود را بفروشید؛
سهامهایی را که قویتر هستند، بیشتر نگهدارید و سهامهایی را که روند صعودی آنها متوقفشده یا ضعیف عمل میکنند، سریع بفروشید. به یاد داشته باشید سهامها تنها زمانی خوب هستند که به بالا حرکت میکنند؛
گروههای قدرتمند سهام را شناسایی و دنبال کنید و سعی کنید از این گروهها انتخاب کنید؛
بعدازاینکه بازار برای مدتزمان قابلتوجهی حرکت کرد، سهام شما در برابر فروش آسیبپذیر میشود که میتواند سریع و سخت روی دهد؛ آنقدر که باور آن سخت است. یاد بگیرید خطهای روند بالاتر جدیدی را تعیین کنید و الگوهای بازگشتی را یاد بگیرید تا به شما برای خروج از سهام کمک کنند؛
به یاد داشته باشید که برای جابهجایی سهام حجم لازم است، بنابراین با رفتار حجم سهام خود و نحوۀ واکنش آن به افزایش ناگهانی حجم آشنا شوید. شما میتوانید این افزایشهای ناگهانی را روی هر نموداری مشاهده کنید. حجم برای حرکت سهام و موفقیت یا شکست شما مهم است؛
تا وقتی بر بازار، نمودارها و احساسات خود مسلط نشدهاید، هرگز از مارجین[1] استفاده نکنید. مارجین میتواند شما را نابود کند.
[1] Margin: مارجین مقداری پولی است که بروکر یا صرافی برای یک پوزیشن یا معامله بهعنوان وثیقه نگهداری میکند. مقدار مارجین که برای هر معامله بلوکه میشود بسته به مقدار اهرم دارد. مارجین تریدینگ به زبان ساده یعنی اینکه معاملهگر، مقداری پول بهتناسب سرمایه اصلی از کارگزار یا پلتفرم معاملاتی قرض گرفته میگیرد تا با آن، معاملات خود را با حجم بیشتری انجام دهد.
ویلیان جی اونیل (WILLIAN J O'NEIL)

- سهامِ ارزان را نخرید. سهام نزدک[1] را بخرید که اساساً بین پانزده تا سیصد دلار برای هر سهم به فروش میرسند یا سهام بورس نیویورک[2] را بخرید که از بیست تا سیصد دلار برای هر سهم به فروش میرسند. از سهام بهدردنخور و بیارزش دوری کنید؛
- سهام رشدی[3] را بخرید که نشان میدهد درآمد سالیانۀ سه سال اخیر برای هر سهم تا حداقل 25% است و سود اجماعِ سال آیندۀ آن تا 25% یا بیشتر تخمین زده میشود. بیشتر سهام رشدی نیز باید نقدینگی سالیانۀ 20% یا بیشتر بالای EPS[4] داشته باشد؛
- اطمینان یابید که سود فصلی (سهماهۀ) دو یا سه دورۀ اخیر برای هر سهم بسیار زیاد است. به دنبال حداقل 25% تا 30% باشید. در بازارهای صعودی[5]، به دنبال EPS بالای 40% تا 500% باشید (هرچه بیشتر، بهتر)؛
- دقت کنید که هریک از فروشهای سه فصل اخیر که درصد آنها بالا میرود، افزایش یافته یا فروشهای سه ماهی آخر، حداقل 25% باشد؛
- سهامی با بازده اصل سرمایه یک درصد یا بیشتر بخرید. بهترین شرکتها، بازده سرمایۀ 25% تا 50% را نشان میدهند؛
- اطمینان یابید که حاشیۀ سود[6] بعد از وضع مالیات سهماهۀ اخیر، افزایش مییابد و نزدیک به حاشیۀ سود بعد از وضع مالیات نقطۀ اوج سهام است؛
- بیشتر سهام باید در پنج یا شش بخش برتر صنایع گسترده باشند؛
- به خاطر سود سهام یا نسبت P/E، سهامی را نخرید. به این دلیل سهام را بخرید که آن شرکت درجۀ یک از نظر درآمدها و رشد فروش، ROE، حاشیۀ سود و برتری محصول، در حوزۀ خاص خود است؛
- سهامی با قدرت نسبی 85 یا بالاتر را بخرید؛
- سرمایهگذاری با هر اندازهای انجام خواهد شد اما اکثریت سهام شما باید حجم میانگین روزانه از چند صد هزار سهام یا بیشتر را معامله کند؛
- خواندن نمودارها را یاد بگیرید و مبانی کامل و نقاط خرید دقیق را شناسایی کنید. از نمودارهای روزانه و هفتگی استفاده کنید تا از نظر محتوا، انتخاب سهام و زمانبندی خود را بهبود بخشید. سهامی را بخرید که شکست اولیۀ خوبی داشتهاند و حجم مبنای روزانۀ آنها 50% یا بیشتر بالاتر از حجم معاملاتی عادی باشد؛
- با دقت از افزایش میانگین[7] استفاده کنید، نه کاهش میانگین[8] و هنگامیکه سهام هفت یا هشت درصد پایینتر از قیمت شما است، بدون تردید ضرر را متوقف کنید؛
- قوانین فروش خود را بنویسید که نشان میدهد چه زمانی اقدام به فروش خواهید کرد و سود خود را در یک سهام قطعی خواهید ساخت؛
- مطمئن شوید که سهام شما حداقل یک یا دو صندوق سرمایهگذاری مشترک دارد که بهتر عمل میکنند و در آخرین دورۀ گزارش خریداری شدهاند. شما میخواهید سهامتان تعهد سازمانی خود را طی چند فصل اخیر افزایش دهد؛
- شرکت باید یک محصول یا سرویس جدید داشته باشد که بهخوبی فروش میرود. همچنین باید یک بازار بزرگ برای محصولات خود و فرصتِ تکرار فروش[9] داشته باشد؛
- بازار کلی باید صعودی باشد و به نفع شرکتهای بزرگ یا کوچک پیش رود؛
- سهام باید تحت مالکیت هیئتمدیره باشد؛
- به دنبال یک شرکت کارآفرینی «جدید آمریکایی» باشید، بهجای اینکه به دنبال شرکتهای «قدیمی آمریکایی» و عقبمانده باشید؛
- غرور و خودپسندی خود را فراموش کنید؛ بازار نمیداند که شما چه فکر میکنید و برایش مهم هم نیست. مهم نیست فکر میکنید چقدر باهوش هستید، بازار همیشه باهوشتر از شماست. IQ بالاتر و تحصیلات عالی، موفقیت شما در بازار را تضمین نمیکنند. غرور شما میتواند برایتان گران تمام شود. با بازار مجادله نکنید و هرگز سعی نکنید که به آن ثابت کنید که حق با شماست و بازار اشتباه میکند؛
- به دنبال شرکتهایی باشید که اخیراً اعلام کردهاند پنج تا ده درصد یا بیشتر از سهام مشترک را بازخرید کردهاند. تحقیق کنید که آیا مدیریت جدیدی در شرکت وجود دارد یا نه و از کجا آمده است؛
- سعی نکنید که یک سهام را در کف یا در قیمت پایین بخرید و از کاهش میانگین استفاده نکنید (اگر در 40 دلار میخرید، وقتی قیمت 35 دلار یا 30 دلار شد، دیگر خرید نکنید)؛
- اگر سهام جدید بد به نظر برسد اما بازار در حال استراحت باشد، شما میتوانید احساس مثبت بیشتری داشته باشید. نوار[10] به شما بگوید که بازار مبنا ممکن است نسبت به بسیاری از اعتقادات، قویتر باشد. از سوی دیگر تحلیلگر نوار ممکن است به این نتیجه برسد که زیربناهای بازار، نسبت به آنچه قبلاً اعتقاد داشتهاند، ضعیفتر هستند؛
- 37% از حرکت قیمت سهام بهطور مستقیم به عملکرد گروه صنایعی که سهام در آن است، بستگی دارد. 12% دیگر به قدرت آن در بخش کلی بستگی دارد؛ بنابراین نیمی از حرکت سهام، به دلیل قدرت گروه مربوط به آن است.
[1] نزدک یک بازار بورس سهام در آمریکا است. این بازار در فهرست بورسهای سهام ازنظر ارزش بازار دومین رتبه را در بازار معاملهٔ الکترونیک سهام؛ پس از بورس نیویورک، داراست
[2] NYSE مخفف بازار بورس نیویورک
[3] growth stocks: سهام رشدی سهام شرکتی است که پیشبینی میشود درآمدهای آن با نرخ بالاتری نسبت به میانگین بازار رشد کند و عملکرد بهتری نسبت به بازار داشته باشد.
[4] «سود هر سهم» (Earnings Per Share) که بهاختصار EPS گفته میشود، برابر با نسبت سود یک شرکت به تعداد سهام عادی در دست سهامداران آن است. عدد حاصل از این تقسیم، بهعنوان شاخص سودآوری یک شرکت مورداستفاده قرار میگیرد. برای یک شرکت معمول است EPS را که برای اقلام غیرمترقبه و رقیق احتمالی نیز تنظیمشده است، گزارش کند. هرچه EPS یک شرکت بالاتر باشد، سودآوری بیشتری خواهد داشت.
[5] bull market: بازار صعودی / گاوی
[6] profit margins
[7] average up: افزایش قیمت/ یا میانگین رو به بالا: زمانی است که قیمت سهامی که در پرتفو دارید، افزایش مییابد و با توجه به روند سندسازی شرکت موردنظر شما و با توجه به فاکتور سود آتی، تلاش میکنید تا تعداد بیشتری سهام در قیمتهای بالاتر به سبد خود اضافه کنید و میانگین خرید را افزایش دهید. به این کار، افزایش میانگین گفته میشود و زمانی رخ میدهد که سهامداران، از افزایش سودآوری یک شرکتی که در سبد داشتند، مطلع و مطمئن شوند و قصد سرمایهگذاری بیشتر پیدا کنند.
[8] average dow: کم کردن میانگین/ میانگین رو به پایین: شرایطی است که پس از خرید یک سهم، قیمت آن افت میکند و سرمایهگذار در قیمت پایینتری آن سهام را دوباره خریداری میکند. نکته قابلتوجه آنکه استراتژی کم کردن میانگین باید پس از تحلیل یک سهم بر اساس روشهای مختلف (تکنیکال، بنیادی) انجام شود و بدون داشتن تحلیل مناسب، نباید اقدام به اتخاذ این استراتژی کرد. هدف از این کار کاهش متوسط قیمت خرید است
[9] Repeat Sales: خریدهایی هستند که مشتریان همان کالاها یا خدماتی که قبلاً خریدهاند و مصرف کردهاند، را جایگزین میکنند. اگر یک مشتری برای مثال از یک مارک شامپو راضی باشد، میتواند همان محصول -– یا محصول مرتبط به همان مارک – وقتیکه زمانِ تعویض آن محصول است، بخرد. ممکن است به آن “replacement sale (فروش جایگزین) یا repurchase (تکرار خرید) هم گفته شود.
[10] tape
ریچارد رودز (RICHARD RHODES)
- اولین و مهمترین قانون در به روندهای صعودی، این است که فرد باید در پوزیشن خرید باشد. این موضوع ممکن است واضح به نظر برسد، اما چند نفر از ما، با این دیدگاه که بازار خیلی دور شده و خیلی سریع حرکت کرده است، با اولین رالی قیمت در بازار صعودی، اقدام به فروش کردهایم. من قبلاً این کار را کردهام و بعید میدانم که در آینده دوباره چنین کاری را انجام دهم؛ بنابراین ما نتوانستهایم سود زیادی را که در انتظارمان بوده، به خاطر داشتن دورنمای صعودی اولیه، به دست آوریم اما درواقع وقتی اقدام به فروش کردهایم، پول خود را از دست دادهایم. در یک بازار صعودی، فرد میتواند تنها در پوزیشن خرید بوده یا بیطرف باشد. به یاد داشته باشید، نداشتن پوزیشن، خودش یک پوزیشن است؛
- آنچه را نشاندهندۀ قدرت است، بخرید و آنچه را نشاندهندۀ ضعف است، بفروشید. عموم مردم هنگامیکه قیمتها سقوط کردهاند، خرید میکنند. افراد حرفهای به این خاطر که قیمتها افزایش یافته است، خرید میکنند. تفاوتش ممکن است منطقی به نظر نرسد، اما خرید قدرتمند، تأثیرگذار است. قانون نجات این نیست که «ارزان بخرید، گران بفروشید» بلکه این است «گرانتر بخرید، گرانتر بفروشید». علاوه بر این هنگام مقایسۀ سهام مختلف در یک گروه، تنها قویترینها را بخرید و ضعیفترینها را بفروشید؛
- هنگام ورود به معامله، چنان وارد آن شوید که انگار پتانسیل آن را دارد که بزرگترین معاملۀ سال باشد. تا وقتی یک معامله بهخوبی بررسی و مطالعه نشده باشد، فعالیتی برای افزودن به معامله در نظر گرفته نشده باشد و طرحهای اقتضائی، برای خروج از معامله تعیین نشده باشند؛ وارد آن معامله نشوید؛
- در هنگام اصلاحات کوچک در برابر روند اصلی، به معاملات اضافه کنید. در بازارهای صعودی، هنگامیکه اصلاحات کوچک به سطحهای حمایت بازمیگردند، به معاملات اضافه کنید. از 33 تا 50% سطح اصلاحهای حرکت قبلی یا میانگین متحرک مناسب، بهعنوان اولین نقطۀ اضافهکردن به معامله استفاده کنید؛
- صبور باشید. اگر معاملهای را از دست دادید، قبل از ورود به آن معامله، منتظر وقوع یک اصلاح باشید؛
- صبور باشید. هنگامیکه معاملهای در جریان است، به آن فرصت بدهید تا رشد کند. به آن فرصت بدهید تا سودهایی را که شما منتظرش بودید، برایتان ایجاد کند؛
- ضربالمثل قدیمیای میگوید «تا وقتی سود میکنید، ورشکست نمیشوید». این ضربالمثل احتمالاً بیارزشترین توصیهای است که من تابهحال شنیدهام. از نظر من، کسب سودهای کوچک، مطمئنترین راه برای رسیدن به ضرر نهایی است؛ چون سودهای کوچک هیچوقت امکان کسب سودهای هنگفت را به شما نمیدهند. سود واقعی در معاملهگری از یک، دو یا سه معاملۀ بزرگ در سال به دست میآید. شما باید توانایی خود را افزایش دهید تا صبورانه با معاملات سوددهنده باقی بمانید تا به آنها این امکان را بدهید که به آن معاملات بزرگ تبدیل شوند؛
- صبور باشید. هنگامیکه معاملهای در جریان است، به آن فرصت دهید تا کار خود را انجام دهد؛ به آن فرصت دهید تا خود را از نویز تصادفی خلاص کند؛ به دیگران فرصت دهید تا مزیت و ارزش کیفیای را که شما قبل از آنها دیدهاید، ببینند؛
- صبور نباشید. چون همیشه ضررهای کوچک و ضررهای سریع، بهترین ضررها هستند. این از دستدادن پول نیست که مهم است؛ بلکه اتلاف سرمایۀ ذهنی شما هنگامیکه برای یک معاملۀ زیاندهنده صبر میکنید، مهم است؛
- هرگز و تحت هیچ شرایطی به یک معاملۀ زیاندهنده اضافه نکنید یا به آن پوزیشن «میانگین» اضافه نکنید. اگر میخرید، بنابراین هر قیمت خرید باید نسبت به قیمت خرید قبلی بالاتر باشد. اگر میفروشید، بنابراین هر قیمت فروش جدید باید پایینتر باشد. باید بدون چونوچرا از این قانون پیروی کرد؛
- روی آنچه بیشتر برای شما مؤثر است (در آن موفقتر هستید)، بیشتر کار کنید و بر آنچه برایتان اینگونه نیست، کمتر کار کنید. هرروز به پوزیشنهای مختلفی که دارید نگاه کنید و سعی کنید به معاملهای که بیشترین سود را داشته است، اضافه کنید و در مقابل از معاملهای که سود نداشته یا کمترین سود را داشته است، کم کنید. این امر پایه و اساس این ضربالمثل قدیمی است «اجازه دهید سودهایتان جریان داشته باشند»؛
- هنگامیکه در سهام شدیداً ضرر کردید، مدتی به خودتان مرخصی بدهید. همۀ معاملات را ببندید و چند روز معامله نکنید. ذهن به دنبال ضررهای شدید و سریع، خودش را فریب میدهد. وسوسۀ «برگرداندن پول ازدسترفته» خیلی شدید است و شما نباید تسلیم آن شوید؛
- هنگام اضافهکردن به یک معامله، تنها بهاندازۀ ¼ تا ½ آنچه در حال حاضر دارید، اضافه کنید؛ یعنی اگر شما چهارصد سهم از یک سهام را دارید، در مرحلۀ بعدی، بیش از صد یا دویست سهم اضافه نکنید. این کار، قیمت متوسط موجودی شما را کمتر از نصفِ فاصلۀ جابهجاشده، تغییر میدهد؛ بنابراین میتوانید بدون تغییر قیمتِ متوسط خود، پنجاه درصد از اصلاحات را انجام دهید؛
- مثل یک جنگجوی غیرنظامی فکر کنید. ما تمایل داریم در سمتی از بازار مبارزه کنیم که برنده است، نه اینکه با تلاش بیهوده برای کسب شهرت با خرید کفها یا فروش سقفهای بعضی از حرکتهای بازار، وقت و سرمایۀ خود را هدر دهیم. وظیفۀ ما این است تا با مبارزه در کنار نیروهای برنده، سود کسب کنیم. اگر هیچیک از طرفین برنده نباشد، بنابراین اصلاً مجبور نیستیم که مبارزه کنیم؛
- سقفهای بازارها در خشونت و کفهای بازارها در شرایط آرام شکل میگیرد؛
- ده درصد پایانی زمانِ یک حرکت صعودی، معمولاً پنجاه درصد یا بیشتر از حرکت قیمت را دربرمیگیرد؛ بنابراین پنجاه درصد اولِ حرکت قیمت، نود درصد از زمان را به خود اختصاص میدهد و نیازمند بیشترین نوسان است و نسبت به پنجاه درصد آخر، معاملۀ آن سختتر است.